برای خودم نوشتم شما هم بخونید

یادداشتهای سرگردان. خودمه میخوای بخون نظر بده وگرنه بازم بخون اگرنظر نمیخوای بدی عیب نداره بازم بیا

برای خودم نوشتم شما هم بخونید

یادداشتهای سرگردان. خودمه میخوای بخون نظر بده وگرنه بازم بخون اگرنظر نمیخوای بدی عیب نداره بازم بیا

دعا

سلام به خودم وبقیه وهمه .

ببینم شما به این دعا گرفتنو اینها معتقدین؟

من هنوز نتونستم در موردش نظر بدم .

گفتم که حالم بد بود .پدرم به دعا معتقده. رفت برام دعا گرفت. گفتن چون ۴۰ روز پیش مادر بزرگم تو بغلم فوت کرد اینجوری شدم .شوکه شدم.بگذریم در هر صورت حالم الان خوبه.

دوباره برگشتم .به بلاگ سرا که بنویسم . با اینکه اون حرفهارو شنیدم ولی دلم میخواد بنویسم .اما نمیدوم چرا تا میام رو بروی مانیتور کلمه هایی که بتونن  حرفمو برسونن. فرار میکنن؟

نظرات 13 + ارسال نظر
مرجان یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:49 ق.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام دوست جون
دعا هم مثل بقیه چیزا اگه بهش اعتقاد داشته باشی کارسازه والا نه ...
بای بای

پارمیس یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:11 ب.ظ http://apadana2006.blogsky.com

سلام آقا حسین عزیز. خوشحالم که حالتون خوبه.در ضمن تسلیت میگم. خیلی لطف کردید به من. مرسی از شما.شرمنده کردید منو.راستی روز عشاق ایرانی رو من هم به شما تبریک میگم هر چند که شما آقای با معرفت پیش دستی کردید و زودتر تبریک گفتید.من هم شما دوست بسیار عزیز و مهربون رو لینک کردم و همیشه هم به شما سر میزنم قول میدم.پست (از نوع مردونه اش) رو خوندم خیلی قشنگ بود.حق میدم به شما احساسش قابل درک هست.چیزیه که تو جامعه روزانه بارها اتفاق میفته البته متاسفانه.انشاالله که به کسی که لیاقتتون رو داشته باشه و انسان واقعی باشه علاقمند بشید و خدا کمکتون کنه بهش برسید.دیگه نمیدونم چی بگم.فقط میگم: در پناه خدای مهربون شاد و سلامت باشید.دعا کردن یادتون نره. یا حق.

سپیده دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ق.ظ http://gomshodegan.blogsky.com

سلام
تسلیت میگم بهتون. خدا رو شکر که حالتون بهتره و برگشتین.
اینکه کلمه ها فرار میکنن واسه اینه که یه مدت از نوشتن و گفتن حرفاتون دور بودین. حالا یه مدت که بنویسید حتما دوباره راه می افتین:)
موفق باشید

محمد دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:51 ق.ظ http://www.goalesorkh_01.persianblog.com

سلام حسین جان چه عجب اپ شما رو هم دیدیم خوشحالم که میگی حالم خوبه انشا.... همیشه همینطور بمونه ضمنا خدا حرفای کپی شده رو هم قبول داره

جوروشا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:49 ق.ظ http://wwwasheghkochooloo.pershianblog

امیدوارم خداوند به روح عزیز از دست رفتتون برکت بده .
نگید تنها بودید خدا همیشه با شما بوده
خوشحالم که برگشتید

.::مینا::. دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:58 ق.ظ http://www.manobayebose.blogfa.com


سلام آقا حسین.
ممنونم که بهم سر زدی و خبرم کردی.
منم ولنتاین رو به تو دوست خبم تبریک میگم.
راستی با تبادل لینک موافقی؟
روز خوبی داشته باشی.
بابای.

........................................................................[گل]
........................................................................[گل]
........................................................................[گل]
........................................................................[گل]
..........................................................[گل].........[گل]
........................................................................[گل]
[گل][گل][گل].............[گل]................[گل]...................[گل]
[گل].....[گل].............[گل]................[گل]...................[گل]
[گل] [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

....................................[گل].[گل]..............................

پارمیس چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:46 ق.ظ http://apadana2006.blogsky.com

سلام آقا حسین عزیز. مرسی از شما.ممنون کامنت تون خیلی قشنگ بود.من آپ دیت کردم (خوبه؟!!!) (خنده)
شما تشریف بیارید ما پذیرایی می کنیم. پاسخ کامنت تون هم بخونید بد نیست!
بازم پیش ما بیاید خوشحال میشم. دنیا به کام. یا حق.

ساحل چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 06:54 ق.ظ http://sahel-oftadeh.blogsky.com

سلام
من از جریان فوت مادربزرگتون خبر نداشتم.
تسلیت میگم. خدا رحمتشون کنه.
اتفاقا چه خوب کردی سر زدی. داشتم دنبال آدرست می گشتم.
تا بعد
التماس دعا

.::مینا::. چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:31 ق.ظ http://www.manobayebose.blogfa.com


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی

همچو ابر سوگوار اینگونه گریانت نبینم ای پر از شوق رهائی رفته تا اوج ستاره در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم

مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفری

رنگ تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم قصه دلتنگی ات را خوب من بگذار و بگذر گریه دریاچه ها را تا به دامانت نبینم

کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من تا که سیل اشک را زین بیش میهمانت نبینم...
سلام آقا حسین.
سپاسگزارم از این که لینکم کردی.
منم لینکت میکنم. از این که دوست خوبی مثل تو پیدا کردم مسرورم.
روز خوبی برات آرزو میکنم.
بابای.

دریا چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:59 ب.ظ http://www.man-o-delam.persianblog.com

مرسی از حضور گرمت
به بلاگ سرا هم خوش اومدی دوست جونم
.
.
.
بازم بیا

ساحل پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:58 ب.ظ http://sahel-oftadeh.blogsky.com

سلام
اومدم بگم به روزم.
با اولین قسمت از سندیت مسجد مقدس جمکران.
تشریف بیارین خوشحال میشیم.

محمد جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:05 ق.ظ http://www.goalesorkh_01.persianblog.com

سلام حسین جان من اپم یه سر بزن

پارمیس شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:17 ب.ظ http://apadana2006.blogsky.com

سلام آقای عزیز. خوبین؟ انگار خبر نکنم بهتره ها!!!!
کم پیدا هستین. موفق باشید منتظرتون هستم. در پناه ایزد یکتا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد