برای خودم نوشتم شما هم بخونید

یادداشتهای سرگردان. خودمه میخوای بخون نظر بده وگرنه بازم بخون اگرنظر نمیخوای بدی عیب نداره بازم بیا

برای خودم نوشتم شما هم بخونید

یادداشتهای سرگردان. خودمه میخوای بخون نظر بده وگرنه بازم بخون اگرنظر نمیخوای بدی عیب نداره بازم بیا

چرا ما ............

ببینم چرا ما ایرانیها اینطوری هستیم بینمون که غریبه نیست ...

نه خدا وکیلی چرا ما فکر میکنیم هر کدوممون به تنهایی یه رئیس جمهوریم . چرا ما فکر میکنیم  پیشرفت یکی به معنای تهدید جایگاه ما تلقی میشه .چرا خودمون رو بالا نمیکشیم عوض اینکه بزنیم تو سر بقیه؟

یه جا خوندم اگه میخواید بدونید کی اعتماد به نفس داره به این دقت کن که اون طرف دلش میخواد بقیه اطرافیانش بیان بالا یا نه ؟

ما خارجی هستیم درست مث فرانسویهای دهه 60

ما خارجی هستیم درست مث فرانسویهای دهه 60

   

   امروز رفته بودم تو خیابونهای تهران ولگردی .خوشم میاد  وقتی قدم میزنم به خیابونها مردم. تیپ وسر ووضعشون. خونه ها. مغازه ها .و.......نگاه کنم:

کی میگه ما بی کلاسیم؟

        ایرانیها با کلاس شدن  .شدیم مثل خارجیها خیلی خوش تیپ شدیم بخصو.ص دختر ها با این کلاههای جدیدشون درست مثل آدمای با کلاس دهه 70 میلادی

وای چه تیپهایی . چه دختر باهالی موهاشو چه خوب مدل داده چه کلاهی گزاشته سرش . چه مردای خوش تیپی وای چه رومانتیک پسره چه باکلاسه یه گیتار قشنگ گذاشته پشتش یه کلاه" بارات"ی ماه دار نوک قلمبه دارهم سرشه .وای چه موهای فر جالبی از پشت کلاهش زده بیرون از همه بهتر اون پیپ چوبی خوشگل گوشه لبش . تمام اینها تکمیل شده با اون پالتوی بلند پشمی فرانسوی. مخصوصا تر اینکه چه حس رمانتیکی داره یه طوری که انگار تو این دنیا نیست .توی یه عوالم دیگه سیر میکنه درست مثل آدمای دهه 60 میلادی توی خیابونای  پاریس( ولیعصر) قدم میزنه  ومتفکرانه  به دروازه پیروزی ( آبنمای وسط میدون ولیعصر)خیره شده.

       دخترهارو چقدر مثل خارجیها شدن. خیلی باکلاسن چه کلاههای زیبایی مثل لیدی های قرن 19 میلادی میمونه بعضی هاشون مثل ایتالیها فقط یه پارچه قشنگ کوچیک سه گوش رو که اندازه کف دسته روی موهاشون بستن بعضی ها هم یه شال زیبا رو تقریبا نزدیک گردنشون انداختند که انتهای موهاشون گرم شه آخه هوا بس ناجوانمردانه سرد است چه حس زیبایی چه مردم جالبی مثل مادام موسیوهاتوی این هوای دو نفره  دارن قدم میزنن . از دهنشون بخار میزنه بیرون ویه کمش میپیچه توی یقه پالتوی پشمی سرمه ای باکلاسشون  آروم توی همون خیابون شانزه لیزه( سنگفرش وسط بلوار الیزابت قدیم که حالاشده بلوار کشاورز) قدم میزنن. اینجا مردم یا خیلی تند دارند راه میرن. یا خیلی آروم قدم میزنن.

مردم خیلی باکلاسن مث خارجیا

ماهم بالاخره مث خارجیها شدیم خصوصا خودم

فقط یه  موزیک ملایم کم داریم.

باورم نمیشه" موزیک ".

 صدی آکاردئون با آواز محزون قدیمی ایرانی دارم میشنومش :

 

باز ای الهه ناز

با دل من بساز

کین غم جانگداز

برود زبرم

گر دل من نیاسود

ازگناه تو بود...............

صدا رو پیدا کردم

یه چیزی توی دلم هوری افتاد پایین

احساس کردم توی دلم یدفعه خالی شد

یه چیزی مث احساس...............نمیتونم تعریف کنم چجوری

صدای دو تا پسر بچه بود  یکیشون ساز میزد ومیخوند یکیشون یه جعبه خالی دست گرفته بود دنبالش توی جعبه چند تا 50 تومنی و100 تومنی بود

کلاه باراتای نوک قلمبه دار نداشتند همبنطور پالتوی خوشگل چرمی یا حد اقل پشمی. اصلا باکلاس نبودن.حتی کفش سالم؟

اصلا شبیه خارجیها نبودن ولی چرا بابا درست مثل پاریس تو دهه 60 میلادی خیابونهای تاریک آخر شب حومه پاریس توی فیلما  "بینوایان" رو دیدید؟ فقط یه ژان والژان کم داره .

ما خارجی هستیم درست مث فرانسویهای دهه 60

ما هم بخونیم به یاد ۴-۵ سال پیش

عاشق که.........نیستیم خدا را نه من نه تو

یا عشق با منوتوست یا نه من نه تو

تا دل نداده ایم به آب ونسیم وابر

راهی نمی بریم به دریا نه من نه تو

حتی در آستانه دریا بدون عشق

 هرگز نمیشویم شکوفا نه من نه تو

اینست راز زندگی ما که هرچه هست

نشکسته ایم عهد وفا را نه من نه تو

آری حقیقتی است که ما بی امید هم

شب را نمیبریم به فردا نه من نه تو

از من جدا نشو به خدا عشق اگر نبود

نه درد ورنج بود نه دنیا نه من نه تو